[ چون خبر غارت بردن یاران معاویه را بر أنبار شنید خود پیاده به راه افتاد تا به نخیله رسید . مردم در نخیله بدو پیوستند و گفتند اى امیر مؤمنان ما کار آنان را کفایت مى‏کنیم . امام فرمود : ] شما از عهده کار خود بر نمى‏آیید چگونه کار دیگرى را برایم کفایت مى‏نمایید ؟ اگر پیش از من رعیت از ستم فرمانروایان مى‏نالید ، امروز من از ستم رعیت خود مى‏نالم . گویى من پیروم و آنان پیشوا ، من محکومم و آنها فرمانروا . [ چون امام این سخن را ضمن گفتارى درازى فرمود که گزیده آن را در خطبه‏ها آوردم ، دو مرد از یاران وى نزد او آمدند ، یکى از آن دو گفت : من جز خودم و برادرم را در اختیار ندارم ، اى امیر مؤمنان فرمان ده تا انجام دهم امام فرمود : ] شما کجا و آنچه من مى‏خواهم کجا ؟ [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 88 آبان 3 , ساعت 7:59 عصر

در کویر تا افق
سراب داغ عطش می سوخت
قحطی سایه بود و صدای باران فراموش
و می بایست این برهوت
مَرغزار عاشقان گردد
و آب سرچشمه حیات است
کوثری از جوار زمزم کوچ کرد
و در دل کویر خیمه ای از طلا اقامه نمود
گلدستهایش تا ابد بر آسمان تکیه کرد
تا در سایه اش قنوت ربنّا بجوشد
و این همه کرامت
از آنِ بانوی آینه و آب و آفتاب است
که در مسیر عاشورای رضوی قدم نهاد
تا امام خویش را یاری کند
همان غریب الغربایی که همای سعادت اهل ایمان است
و خورشید به اذن او هر روز
خجل از آفتاب روی بی غروبش
از شرق ایران می روید
***
و این چنین
از هجرت کوثر تا طلوع شمس الشموس
عاشورای کرامت لقب گرفت
***
یا سریع الرضا
بحق امام رضا علیه السلام
عجل لولیک الفرج
***
دهه کرامت بر عاشقان ولایت و در آویختگان به طوبای پنجره فولاد
حریم رضوی و جرعه نوشان کوثر معصومه آل علی علیهم السلام مبارک

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ